نویسنده: محمود سلیم الحوت
ترجمه و تحقیق: منیژه عبداللهی و حسین کیانی



 
شمار بسیاری از افراد غیر حنیف در سرزمین عرب قبل از اسلام، از یهود و یا نصاری بودند، اگرچه اکثریت با بت پرستان و ستاره پرستان بود. مشکل می توان تحقیقی تاریخی در زمینه ی ابتدای پدید آمدن دین یهود در جزیره العرب انجام داد. جمعی از محققان معتقدند که وجود قوم یهود در یمن به ایّام سلیمان(ع) برمی گردد و گروهی دیگر آن را به زمان سقوط اورشلیم به دست نبوکد نصر نسبت می دهند (1).
هم چنین می توان گفت کوچ یهود به جنوب اندکی بعد از تخریب معبد روم، رو به فزونی گرفته بود (2). نیکلسون بر این گمان است قدیمی ترین مستعمرات یهود در سرزمین حجاز به زمان سقوط بیت المقدس به دست تیتوس (3) یا هدریان (4) باز می گردد (5). «با این همه مسلّم است که در قرون اولیه ی میلادی، مستعمرات یهود در مناطق تیماء، فدک، خیبر، وادی القری و نیز یثرب که مهم ترین آن ها نیز بود، وجود داشته است. یهود یثرب سه قبیله بودند: بنی نضیر، بنی قینقاع و بنی قریظه(6)». پس ناگزیر باید پذیرفت که آن ها همراه با تورات، تعالیم دینی و دانش های آن را در کنار اساطیر و افسانه ها با خود آوردند، چنان که کلمات و مصطلحات دینی جدیدی را نیز به زبان عربی افزودند. این یهودیان تنها در پی کشت و زرع و پرورش نخل نبودند، بلکه در ساختن اسلحه و جواهرسازی و زیورآلات نیز ماهر بودند (7)، آنان با عرب درآمیختند- نه آن چنان که بعضی می پندارند-و عادات عرب را پیروی کردند و نام های عربی برگزیدند تا آن جا که اسامی توراتی به جز در میان گروهی اندک، شایع نبود، چنان که حتی نام های قبیله های آن ها نیز عربی محض است و از اصل آن قبایل چیزی نشان نمی دهد. (8)
شایسته است به این نکته اشاره شود:
پیش از آن که یهودیت، به جزیره العرب وارد شود، تأثیری عظیم از تمدن یونانی پذیرفته بود، زیرا قرن ها زیر سلطه ی یونان و روم بود و نیز به این دلیل که در اسکندریّه و بر سواحل دریای مدیترانه یعنی جایی که فرهنگ یونانی نفوذ داشت، پراکنده گشته بود. (9)
دیانت یهود- و به ندرت خود آنان- به فراسوی یثرب امتداد یافت و بسیاری از اعراب یهودی شدند. یعقوبی می گوید:
یمن از جمله سرزمین هایی بود که به طور کلی آیین یهود را پذیرفت و نیز گروهی از اوس و خزرج بعد از آن که از یمن بیرون آمدند، به دلیل مجاورت با یهودیان خِیبَر و قُرِیظه و نضیر، به دین یهود گرویدند، هم چنین گروهی از بنی حارث و ابن کعب و گروهی از غَسّان و گروهی از حَذام به یهود پیوستند. (10)
و ابن قتیبه می گوید: یهودیت در حمیر و در بنی کنانه و بنی حارث بن کعب و کنده رواج یافت. (11)
گسترش یهود و انتشار آن به ابوکرب، آخرین پادشاه تبابعه (12) برمی گردد که دین یهود اختیار کرد و قبیله ی حمیر هم بعد از او یهودی شدند. و آن زمانی بود که ابوکرب تصمیم گرفت با مدینه جنگ کند، بزرگان و دو نفر از دانایان یهود ساکن مدینه، او را منع کردند؛ ابوکرب علم و حکمت آن ها را پسندید و خود یهودی شد، سپس به مکّه روی آورد و گروهی از قبیله ی هُذَیل او را به اموال کعبه فریفتند، امّا ابوکرب پیش از آن که به غارت کعبه بپردازد، قاصدی را نزد آن دو نفر عالم یهود فرستاد و با آن ها مشورت کرد، آن ها او را منع کردند و گفتند:
«آن چه می دانیم آن است که خانه از آن خداوند است و از تمام آن چه که در روی زمین است؛ این مکان را به خودش اختصاص داده است؛ پس اگر آن چه را که تو را به آن دعوت کرده اند انجام دهی، مسلماً هلاک خواهی شد و همه ی کسانی که با تو هستند نیز هلاک خواهند گشت». و از او درخواست کردند که در بزرگ داشت خانه ی کعبه بکوشد. او به آنان گفت: چه چیزی شما دو تن را [از تخریب خانه] منع کرده است؟ به او گفتند: «این خانه، خانه ی پدرمان ابراهیم است و اوست که در مورد شما خبر داده است، اما اینک اهل مکّه با بت هایی که در پیش خانه برپا داشته اند، و با خون هایی که در پیش بتان می ریزند، میان ما و آن خانه حایل شده اند و آنان ناپاک و آلوده و مشرک هستند».
سپس ابوبکر آن گروه از هُذَلی¬ها را به شدت تنبیه کرد، و خود به گرد خانه طواف داد و در آن جامه پوشاند و به والیان آن که از قبیله ی جرهم بودند در مورد خانه سفارش کرد و آن دو دانشمند یهود را با خود به یمن برد و قوم خود را به پذیرفتن دین یهود، فراخواند اما آنان نپذیرفتند و داوری را به آتش سپردند (13). و از این جا روایتی افسانه گونه آغاز می شود که حمیر یهودی می شود و آن دو عالم یهودی خانه ی [مقدّس] حمیر را که رئام نامیده می شد و نزد آنان بزرگ داشته می شد، بعد از مشورت با پادشاه [ابوکرب]، نابود کردند. (14)
و حکومت یمن در میان بنی حمیر گاه به ارث و گاه غصب دست به دست می گشت تا این که نوبت حکمرانی ذونواس حمیری رسید و او از دین یهود که تا زمان او، در قرن ششم میلادی هنوز به طور کامل منتظر نشده بود، جانبداری می کرد. (15)

پی نوشت ها :

1. Encyclopaedia Britanica، ج2، ص 262.
2. پیش از کوچ یهود به جنوب که در حوالی سال 70 میلادی و پس از تخریب معبد اورشلیم روی داد، گروه های از یهودیان که به یهودیان قدیم موسومند به داخل شبه جزیره کوچیده بودند و بر عمالقه ی یثرب سلطه یافته بودند و در مناطق حاصل خیزتر هم چون وادی القری و خیبر که در عین حال بر سر راه های تجاری قدیم قرار داشت و شام را به یمن متصل می کرد، ساکن شده بودند و در آن نواحی قلعه هایی برای محافظت خود برپا داشته بودند. خداوند متعال در اشاره به همین قلعه نشینی یهودیان می فرماید: لا یقاتلونکم جمیعاً الا فی قریً مُحَصَّنه او من وراء جُدُرٍ... آنان با شما نمی جنگند مگر در قریه های بارودار یا از پشت دیوارها...) (سوره ی حشر، آیه ی14) هنگامی که اوس و خزرج به یثرب آمدند، یهودیان بیش از بیست قبیله بودند و 59 قلعه داشتند، در حالی که اوس و خزرج 13 قلعه در اختیار داشتند. (نقل از تاریخ عرب قبل از اسلام، ص 293).
3. Titus، پسر وسپاسیانوس، امپراتور روم از 79 تا 81م. در زمان سلطنت پدر، اورشلیم را تصرف و تخریب کرد (70 م)...، (فرهنگ معین).
4. هادریان hadriyan (هادریانوس، آدریانوس)، الیوس آدریانوس، امپراتور روم (76 م). وی پسر خوانده ی تراژان (طرایانوس) بود و چون او بمرد، به جای او بر تخت نشست و از 117 تا 138 سلطنت کرد، (فرهنگ معین).
5. R.A.Nicholson: A Literary History of the Arab، ص 137.
6. احمد امین، فجرالاسلام، ص 27.
7. دکتر عبدالحسین زرین کوب، در این مورد چنین نظر می دهد که شغل اصلی یهود در شبه جزیره زراعت بوده است و می نویسد: «مقارن ظهور اسلام تعداد یهود از تعداد نفوس عرب کم تر نبوده است و گذشته از آن در تیماء و خیبر و فدک و وادی القری نیز مقام داشته اند و به کار زراعت که اعراب بدان علاقه ای نشان نمی دادند، مشغول بوده اند. طوایف یهود گذشته از زراعت و تربیت اغنام به صناعت نیز توجه داشته اند و از زرگری و شمشیرسازی و زره گری و امور کشاورزی ثروت بسیار اندوخته بودند»، (تاریخ ایران بعد از اسلام، ص 232).
8. The Jewish Encyclopaediu، ج2، ص 42.
9. احمد امین، فجرالاسلام ص 29.
10. ابن واضح الیعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج1، ص 298.
11. ابن قتیبه، کتاب المعارف، ص 299.
12. تُبَّع لقب پادشاهان حمیر بوده است. گفته می شود حارث الرائش اولین پادشاه حمیری بوده که به این لقب مشهور بوده و پس از وی جانشینانش نیز به همین لقب خوانده شده اند، از این رو به آن ها تبابعه (جمع تبع) گفته شده است. مورخان قدیم شمار تبابعه را نوزده دانسته اند و گفته شده است شاید آخرین آن ها که به تبع اصغر معروف است، همان ذونواس باشد که از نظر تاریخی نیز آخرین ملوک حمیری است. در روایت طبری آمده است که تبع اصغر نخستین کسی است که در و دیوار خانه ی کعبه را با پارچه مزین کرد. در هر حال بخشی از سرگذشت ملوک تبابعه با برخی داستان ها آمیخته شده است، از جمله در کتاب «آفرینش و تاریخ» از مطهربن طاهر مقدسی، آمده است که تبع اصغر نخست به قصد کشتن یهودیان یثرب [به این دلیل که] اوس و خزرج در دست آنها خوار و زار شده بود و برای ویران کردن یثرب حرکت کرد، اما پس از آن که گروهی از یهودیان را کشت، سرانجام آیین یهود را پذیرفت و به دین آن ها درآمد. و با دو تن از راهبان یهودی به یمن بازگشت و در بازگشت از «بیت» عبور کرد و آن جا را با بُرد پوشانید. هنگامی که به یمن رسید، مردم یمن از پذیرش دین یهود سرباز زدند، پس به نزد آتشی رفتند که گویا در موارد خاص نزد آن ها داوری می کرد و آتش مخالفان وی را سوزانید. گفته می شود که داستان «اصحاب اخدود» در قرآن (سوره ی 85، آیه ی3 و 4) به همین ماجرا اشارت دارد. (آفرینش و تاریخ، جلد نخست، ص 524 تا 527).
13. مطابق کتاب سیرت رسول، «در یمن آتشی بود که آن آتش هرگز نمردی و اهل یمن آن آتش را حاکم خود ساخته بودند و چون ایشان را اختلافی افتاد در کاری، پیش آن آتش رفتندی و حکم خود بر آن آتش داشتندی، پس زبان ای از آن آتش برآمدی و ظالم را بسوختی و مظلوم به سلامت بماندی...»، (ج1، ص 44).
14. السیره، ص 12-18.
15. Jewish Ency...، ج2، ص 42.

منبع: سلیم الحوت؛ محمود، (1390)، باورها و اسطوره های عرب پیش از اسلام، منیژه عبداللهی و حسین کیانی، تهران، نشر علم، چاپ اول.